- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو فارغ در گرفتاری ز جور خار و خس باشم همان بهتر که در گلشن نباشم در قفس باشم
2 نگیرد چون غبارم دامن منزل بود یکسان اگر از رهنوردان گاه پیش و گاه پس باشم
3 ز عشقم سرخوش و فارغ ز هر دشمن نیم مستی که در اندیشه روز از شحنه و شب از عسس باشم
4 بخاتم گو مده صیاد مرغ بیپروبالم که باشم در حصار عافیت تا در قفس باشم
5 نمیخواند به بزمم یار و نه میراندم از در نه مقبولم نه مردودم نمیدانم چه کس باشم
6 بجولانگاه او کو قوت دستی که چون گردد عنانکش بر سرم او را عنانگیر فرس باشم
7 نه اکنون از غمت در چار موج اشکم افتاده که عمری شد درین گرداب سرگردان چو خس باشم
8 نمیگیرد بکس مشتاق آن نامهربان الفت گرفتم اینکه من عاشق نباشم بوالهوس باشم