چو چشمانت منم پیوسته از جهان ملک خاتون غزل 732

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

چو چشمانت منم پیوسته بیمار

1 چو چشمانت منم پیوسته بیمار به محراب دو ابرویت گرفتار

2 ز هجران تو بیمارم طبیبا به وصل خود مرا تیمار می دار

3 مرا تا کی چنین سرگشته داری به قرطاس فراقت همچو پرگار

4 برفت از پیشم آن سرو سمن بوی کجا سرو روان آمد به رفتار

5 ربود از من دل آن ماه سخنگوی شنیدستی که ماه آید به گفتار

6 تو خوش خفته به خواب صبحگاهی منم بیچاره در عشق تو بیدار

7 گرم بر باد غم چون خاک برداد منم از جان و دل او را خریدار

8 جواز بار هجرانت ز جانم به لطف خویشتن ای دوست بردار

9 من از جان و جهان و شادکامی شدم بی وصل تو از جمله بیزار

عکس نوشته
کامنت
comment