- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا چو نام لبت بر سر زبان آید ز ذوق آن سخنم آب در دهان آید
2 در آن نفس که ز رویت حکایتی گویم ز هر نفس که زنم بوی گلستان آید
3 به شرح زلف دراز تو در نمیپیچم که زان هزار گره بر سر زبان آید
4 زهی گران که نگردد خراب آن ساعت که چشم مست تو از خواب سرگران آید
5 چو آن دهان نگشایند هیچ تنگ شکر هزار سال اگر از مصر کاروان آید
6 اگر به دشت مغیلان گذر کنی روزی به جای خار گل سرخ و ارغوان آید
7 ز ابروی تو نتابم به هیچ وجهی روی اگر چه بر دل من تیر از آن کمان آید
8 به جست و جوی تو کارم همی به جان برسید کسی که طالب جانان بود به جان آید
9 کجا رسد به شبستان هر گدا شمعی که لایق نظر خسرو جهان آید