چو آیینه خیالش در دلم بسیار از سلیم تهرانی غزل 474

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

چو آیینه خیالش در دلم بسیار می‌گردد

1 چو آیینه خیالش در دلم بسیار می‌گردد تَذَرْوی در میان سبزهٔ زنگار می‌گردد

2 رهی می‌باشد از دل‌ها به سوی یکدگر، اما اگر آید غباری در میان دیوار می‌گردد

3 اگر داری درشتی در مزاج خویش، عاشق شو که هرجا سیل را افتد گذر، هموار می‌گردد

4 تنی داری که می‌میرد برای جامه، ای زاهد سری داری که بر گرد سر دستار می‌گردد

5 سلیم از گریهٔ من آنچنان گل شد سر کویش که تا پیدا کند خاکی سرم بسیار می‌گردد

عکس نوشته
کامنت
comment