- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو آیینه خیالش در دلم بسیار میگردد تَذَرْوی در میان سبزهٔ زنگار میگردد
2 رهی میباشد از دلها به سوی یکدگر، اما اگر آید غباری در میان دیوار میگردد
3 اگر داری درشتی در مزاج خویش، عاشق شو که هرجا سیل را افتد گذر، هموار میگردد
4 تنی داری که میمیرد برای جامه، ای زاهد سری داری که بر گرد سر دستار میگردد
5 سلیم از گریهٔ من آنچنان گل شد سر کویش که تا پیدا کند خاکی سرم بسیار میگردد