جامی

جامی

جامی
جامی

چو ماه من سفری شد وطن نمی خواهم از جامی غزل 376

غزل 376 ام از 3391 واسطة العقد - غزلیات

چو ماه من سفری شد وطن نمی خواهم

1 چو ماه من سفری شد وطن نمی خواهم وطن چه چیز بود زیستن نمی خواهم

2 حجاب جان من آمد بدن ز صحبت او مرا بس است همین جان بدن نمی خواهم

3 ز خواهش دل خود دادمش خبر گفتا چه سود خواستن تو چو من نمی خواهم

4 نماند در سر من جز هوای آن سر کوی طواف گلشن و گشت چمن نمی خواهم

5 چنان برآن تن نازک همی برم غیرت که دیدنش به ته پیرهن نمی خواهم

6 ز بس بود کف پایش لطیف گاه خرام رسیدنش به گل و نسترن نمی خواهم

7 ببند لب ز غزل جامیا که سر غمش ترانه گشته به هر انجمن نمی خواهم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر چو ماه من سفری شد وطن نمی خواهم

شاعر شعر چو ماه من سفری شد وطن نمی خواهم چه کسی است ؟

شاعر شعر چو ماه من سفری شد وطن نمی خواهم جامی می باشد.

شعر چو ماه من سفری شد وطن نمی خواهم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر چو ماه من سفری شد وطن نمی خواهم چیست ؟

قالب شعر چو ماه من سفری شد وطن نمی خواهم غزل است

مضمون اصلی شعر چو ماه من سفری شد وطن نمی خواهم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
ویدیویی