-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو ماه من سفری شد وطن نمی خواهم وطن چه چیز بود زیستن نمی خواهم
2 حجاب جان من آمد بدن ز صحبت او مرا بس است همین جان بدن نمی خواهم
3 ز خواهش دل خود دادمش خبر گفتا چه سود خواستن تو چو من نمی خواهم
4 نماند در سر من جز هوای آن سر کوی طواف گلشن و گشت چمن نمی خواهم
5 چنان برآن تن نازک همی برم غیرت که دیدنش به ته پیرهن نمی خواهم
6 ز بس بود کف پایش لطیف گاه خرام رسیدنش به گل و نسترن نمی خواهم
7 ببند لب ز غزل جامیا که سر غمش ترانه گشته به هر انجمن نمی خواهم