- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو ماه چارده دارم نگاری چاردهساله که رخسارش بود ماه و خطش بر گرد مه هاله
2 درین گلشن زیاد از ساغر حسن تو بود آن می که ساقی ریخت در جام گل و پیمانه لاله
3 نباشم چون خموش از جور او با این دل مسکین چه برمیخیزد از آه و چه برمیآید از ناله
4 خوش آن دم کز چمن مست آیی و از تاب میریزد ز رخسارت عرق زان سان که از گلبرگ تر ژاله
5 ندانی گر چهها آمد ز تیغت بر دلم بنگر که خون میریزد از مژگان تر پرگاله پرگاله
6 نشاط طبع اگر جویی رو از میخانه جو کآنجا می یکساله از دل میبرد اندوه صدساله
7 به صحرا میرود آن آهوی مشکین چه خوش باشد زمانی کاید و مشکین غزالانش ز دنباله
8 عروس فکر بکرم فارغ از وصف است کاین دختر ز نیکویی ندارد حاجت تعریف دلاله
9 رباید بوسهای گر ز آن لب شیرین زند دردم لب مشتاق از شیرینی آن شهد تبخانه