- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو کرد خیمهٔ حسنت طناب خویش مکین خروش عمر برآمد ز آسمان و زمین
2 جهانیان همه واله شدند و میگفتند یکی که کو تن و جان و یکی که کو دل و دین
3 شگفت ماندم در بارگاه دولت تو از آنکه دیدم از این دیدهٔ حقیقتبین
4 رواق حجرهٔ دل ساخت سمت بهر تو بخت براق روضهٔ جان کرد عقل بهر تو زین
5 سؤال کردم دوش از خیال بوالعجبت که از چه حیله شوم زان دو لعل شکرچین
6 چو یافت موی تو در کوی دلبری امکان چو یافت روی تو در راه عاشقی تمکین
7 ز جزع حاصل در حال شد روان پیدا به جادوان حزین و به ساکنان حزین
8 یکی به حیله همی گفت موسی آمد هان یکی به مرو همی گفت عیسی آمد هین