- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو غنچه نیست نهان از کسی دفینهٔ ما کف گشاده بود همچو گل خزینهٔ ما
2 به هرکجا که به سنگی رسید، همچون موج بغل گشاده دود سویش آبگینهٔ ما
3 شدیم خاک و فلک را چو شیشهٔ ساعت برون نمیرود از دل غبار کینهٔ ما
4 چهار موجه بود یک رباعی مشهور که بحر یاد گرفتهست از سفینهٔ ما!
5 ز بس نرفت برون هرکه جا گرفت در او بود چو صفحهٔ تصویر، لوح سینهٔ ما
6 چون این در آینه صورتپذیر نیست سلیم زمانه کیست که پیدا کند قرینهٔ ما؟