- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو آتشی است لب لعل پر فسانه او زبان به عشوه برآوردنش زبانه او
2 بهانه در دم قتلم اگر کنده چه زیان به نقد می کندم قتل چون بهانه او
3 شهی است باده فروش و خزانه میخانه ز لعل پر خم بسیار در خزانه او
4 خوش است بحر می آنسان که عقل یارد شد ازین کرانه او تا بآن کرانه او
5 مطیع پیر مغان گرد پس مگو که چه کرد هوای مغبچه و باده مغانه او
6 مشو فریفته زلف و خال شاهد دهر که جست طایر زیرک ز دام و دانه او
7 چو فانی آنکه نشانی به دوست برد ایدل درین جهان نتوان یافتن نشانه او