- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو نتوانم که بر خاک کف پایش جبین مالم ز دورش بینم و روی تظلم بر زمین مالم
2 من و بوسیدن آن ساعد سیمین محال است این گذارد کاشکی تا روی خود بر آستین مالم
3 چو خواهم پای بوسم آن مگس را کز لبش خیزد نشینم پیش روی او و بر لب انگبین مالم
4 دوای درد دل خواهم ازان خاک سم اسپش به دیده گل کنم بر سینه اندوهگین مالم
5 مپیچ از من عنان ای عمر و چندانی امانم ده که روی اندر رکاب آن سوار نازنین مالم
6 به صد حشمت سلیمان وار می راند نمی گوید که مور خسته را تا چند زیر پای کین مالم
7 سر من زین پس و خاک در پیر مغان جامی چه رخ بر آستان زاهد خلوت نشین مالم