جامی

جامی

جامی
جامی

چو نتوانم که بر خوان وصالت میهمان از جامی غزل 674

غزل 674 ام از 3391 فاتحة الشباب - غزلیات

چو نتوانم که بر خوان وصالت میهمان باشم

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7

1 چو نتوانم که بر خوان وصالت میهمان باشم سر خدمت نهاده چون سگان بر آستان باشم

2 ز خوی نازکت ترسم وگر نی تا سحر هر شب به گرد کوی وی تو نعره‌زنان افغان‌کنان باشم

3 به هر گونه که باشم از من بدروز نپسندی نمی دانم چه سان می خواهیم تا آن چنان باشم

4 من از تو غمگین خوشا جایی که تو باشی عیان در دیده من من نهان باشم

5 گشادی پرده از عارض مکن منع من از افغان رها کن تا زمانی بلبل این گلستان باشم

6 ز ناموس خودم مقصود نام و ننگ توست ار نه مرا غم نیست کز عشق تو رسوای جهان باشم

7 طفیل من همی دیدند رویت دیگران واکنون شدم راضی که چون جامی طفیل دیگران باشم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر چو نتوانم که بر خوان وصالت میهمان باشم

شاعر شعر چو نتوانم که بر خوان وصالت میهمان باشم چه کسی است ؟

شاعر شعر چو نتوانم که بر خوان وصالت میهمان باشم جامی می باشد.

شعر چو نتوانم که بر خوان وصالت میهمان باشم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر چو نتوانم که بر خوان وصالت میهمان باشم چیست ؟

قالب شعر چو نتوانم که بر خوان وصالت میهمان باشم غزل است

مضمون اصلی شعر چو نتوانم که بر خوان وصالت میهمان باشم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
جامی

چو نتوانم که بر خوان وصالت میهمان از جامی غزل 674

غزل 674 ام از 3391 فاتحة الشباب - غزلیات
بنر