چو مست باده رخ از روزنی از جویای تبریزی غزل 494

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

چو مست باده رخ از روزنی برون آرد

1 چو مست باده رخ از روزنی برون آرد چه روی نام خدا گلشنی برون آرد

2 زگرد بالش خورشید تکیه گه سازی چو شبنمت ز خود از دیدنی برون آرد

3 چه عقده ها که تواند گشود تدبیری هزار خار ز پا سوزنی برون آرد

4 عزیز مصر نکویی بود به سینه دلت اگر ز چنگ هوس دامنی برون آرد

5 چو تار سوزن از ایام هر که مالش یافت امید هست سر از روزنی برون آرد

6 ز دل کسی که رسن پیچ طول آمال است به هر نفس زدن اهریمنی برون آرد

7 غم دلی که ره عشق را گرفت مخور که رفته رفته سر از مأمنی برون آرد

8 بسا محال کزو یافت صورت امکان بیار می که غم از چون منی برون آرد

9 به طور آن غزل صائب است این جویا مگر چراغ ز خود روغنی برون آرد

عکس نوشته
کامنت
comment