- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده گشاد چشم تو اشکم دمادم از دیده
2 ز دیده دل به یکی نوش نا رسیده هنوز هزار نیش به دل بیش دارم از دیده
3 قرار کردم و گفتم دگر نورزم عشق که برد عشق تو خواب و قرارم از دیده
4 در آتش غم عشق تو ریخت خون از چشم به باد رفت همه کار و بارم از دیده
5 در آرزوی خیالت سرشک من همه شب چو دجله گشت روان بر کنارم از دیده
6 بر تو نامه نوشتن گر اتفاق افتد به نوک خامه سیاهی بر آرم از دیده
7 ز دیده خون دل از دیده ریخت بی تو کمال بیا ببین که چسان دلفگارم از دیده