- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو وصف ابروی آن ماه عالمگیر میگفتم سخن پیچیدهتر از جوهر شمشیر میگفتم
2 چه رنگی بود جوش خلوت ناز و نیاز امشب تو میگردی عتاب از ناز و من تقصیر میگفتم
3 تو خندان همچو گل من غنچهسان دلتنگ غم بودم تو از بیداد و من از نالهٔ شبگیر میگفتم
4 فلک خاک ترا خشت سر خم ساخت ای واعظ تو از تدبیر میگفتی، من از تقدیر میگفتم
5 مزاج نازک او بر نمیتابید غوغا را سخن در محفلش گر از لب تصویر میگفتم
6 چو شمع از سوز دل میسوختم شب تا سحر جویا گهی از اشک و گه از آه بیتأثیر میگفتم