- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما را چو از نظر قد سرو روان برفت خون دل از دو دیده جانم روان برفت
2 تا آن قد چو سرو برفت از نظر مرا جان رفت از بر من و در پی روان برفت
3 بعد از هزار وعده نیامد دمی برم ننشست یک زمان بر ما، در زمان برفت
4 هر چند لابه کردم و گفتم دمی مرو نشنید قول ما و چو تیر از کمان برفت
5 چندان دو دیده اشک ببارید در غمش کز خون دیده ام به جهان ناودان برفت
6 ننشست خاطرم ببهشت برین دمی تا از دو دیده صورت آن دلستان برفت
7 تا تو ز پیش دیده ما رفته ای به ناز ای سرو راستی که قرار از جهان برفت
8 یکدم نرفت از نظر ما خیال سرو تا در چمن ز پیش دو چشمم جهان برفت
9 گویند کس ندید که از جسم رفت جان دیدم به چشم خویش ز پیشم که جان برفت