- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو نتوانم که با آن مه نشینم به چشم حسرتش از دور بینم
2 گهی کز خاک کویش دور مانم مبادا جای جز زیر زمینم
3 نگین دولتم لعل لب توست خیال خط بر آن نقش نگینم
4 ز دل در دیده منزل کن که نبود تو را تاب درون آتشینم
5 کنم همچون مژه بر چشم خود جای خس و خاری که از کوی تو چینم
6 به آسایش غنودن چون توانم بلایی همچو هجران در کمینم
7 مگو جامی برو زین در نه آخر سگانت را غلام کمترینم