جامی

جامی

جامی
جامی

چو خامش شد آن پیر یزدان شناس از جامی هفت اورنگ 69

هفت اورنگ 69 ام از 3391 خردنامه اسکندری

چو خامش شد آن پیر یزدان شناس

1 چو خامش شد آن پیر یزدان شناس نهاد آن دگر یک سخن را اساس

2 که ای بانوی این مسدس سرای نیارد چو تو بانویی کس به جای

3 سکندر گرت تافت دامن ز کف خداوند وی بادت از وی خلف

4 تسلی کسی را دهد حق شناس که در حق یزدان بود ناسپاس

5 ز محنت غباری اگر بگذرد به دامان عیشش گریبان درد

6 به پایش اگر نیش خاری خلد ز شاخ رضا دست دل بگسلد

7 ولی بختیاری که توفیق یافت ز خوان رضا نقل تحقیق یافت

8 قضا گر بر او خنجر بیم زد دم از بردباری و تسلیم زد

9 نه از تیر تقدیر آهی کشید نه جز راه تسلیم راهی گزید

10 چه محتاج تعلیم دانندگان به سر حد دانش رسانندگان

11 به این دین و دانش که دادت خدای زبان را به شکر خدای برگشای

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر چو خامش شد آن پیر یزدان شناس

شاعر شعر چو خامش شد آن پیر یزدان شناس چه کسی است ؟

شاعر شعر چو خامش شد آن پیر یزدان شناس جامی می باشد.

شعر چو خامش شد آن پیر یزدان شناس در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر چو خامش شد آن پیر یزدان شناس چیست ؟

قالب شعر چو خامش شد آن پیر یزدان شناس هفت اورنگ است

مضمون اصلی شعر چو خامش شد آن پیر یزدان شناس چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین است.