1 چو مشهور گشتم به شرب مدام نبد چاره از محفل خاص و عام
2 دگر باره نفرت بِزد راه من شد آن کار بر عکسِ دلخواه من
3 غم این و تیمار آنم گرفت ملالت گریبان جانم گرفت
1 ای جانِ به لب رسیده بشتاب خود را و مرا به نقد دریاب
2 دل رفت و تو نیز بر سر پای اندیشه نمی کنی در این باب
1 کاش برون آمدی یوسف ما از نقاب تا به ملامت حسود بیش نکردی خطاب
2 نی چه حدیث است نی ما که و یوسف کدام شب پره و احتمال در نظر آفتاب
1 کار ما بیرون شد از ساز و نوا وقت تجرید است و کنج انزوا
2 آسمان ما را در اقصای زمین یک زمان خوش دل نمی دارد روا