- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پا ز سر در ره شوقش چو شرر باید کرد خردهٔ جان به کف از خویش سفر باید کرد
2 این شکرخند کز ابنای زمان می بینی لب خمیازهٔ شیر است حذر باید کرد
3 تا دل اهل بصیرت خورد از دیدنت آب فکر گردآوری خود چو گهر باید کرد
4 هیچ دانی زچه مقراض دو پلکت دادند یعنی از غیر خدا قطع نظر باید کرد
5 تا دلت مطلع انوار حقیقت گردد سعی در پاکی طینت چو سحر باید کرد
6 پای توفیق بهرآه آر و دل از دست مده کار هر گه به افتاد جگر باید کرد
7 ذکر و فکر سخنم دل نگشاید جویا بعد از این ذکر دگر فکر دگر باید کرد