- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو ماه شعشعه ی ماست برق خرمن ما چو خوشه هیکل عمر است داس گردن ما
2 ز دست و پنجه ی خورشید بر نمی آید که همچو داغ، سیاهی برد ز روزن ما
3 هوای تاج که دارد به سر، که همچون باز به زور بسته کلاهی جهان به گردن ما
4 ز دست شوق ز بس چاک گشته، پنداری که همچو غنچه گریبان ماست دامن ما
5 چو موج آب که دارد حباب در آغوش به جای سنگ بود شیشه در فلاخن ما
6 چه مشکل است که هر گام از سیاهی بخت چراغپا نشود همچو برق، توسن ما
7 سلیم، کینه ی دشمن ز ما محبت شد خزان بهار شود چون رسد به گلشن ما