- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو مرغ سدره که در آشیان بیاساید به چین زلف تو جان بیاساید
2 برانم از در یار، ای ادب، که یک چندی ز ننگ بوسه ام آن آستان بیاساید
3 ز رشک حوصله ام آسمان بود دلگیر کرشمه ای که دل آسمان بیاساید
4 مکن هلاک به بازیچه ام، بزن زخمی که خون چکان لبم از الامان بیاساید
5 مبر به باغ، ببر سوی گلخنم، کانجا ز بوی سوختگی مغز جان بیاساید
6 دلش که مانده شود آسمان، در آزارم هزار سال پس از من جهان بیاساید
7 چنان به ماتم دل در غمت کنم شیون که کشته گان غمت را روان بیاساید
8 فغان که تلخ سرشتند، پیکرم، عرفی نشد که زاغی از این استخوان بیاساید