-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رای مرا چو شیفته روی خویش کرد روی دلم ز روی کرم سوی خویش کرد
2 چندین هزار بار مرا مست هر دو کون زلفش ببوئی از سر هر موی خویش کرد
3 گاهم کمند لطف ز گیسوی وصل ساخت گاهم کمان فیض ببازوی خویش کرد
4 گه در جهان جان نفس قدس صبح اوم مشگین نفس چو صبحدم از موی خویش کرد
5 قلب مرا شکسته ی پیکان درد خواست در مرا مبادی داروی خویش کرد
6 روح مرا که گلبن بستان قدس بود خاشاک راه آتش نیروی خویش کرد
7 بازم چو در فنای فنا محو محو دید در قرب عشق آینه ی روی خویش کرد
8 چه جای آینه است که گر نیک بشنوی مستم چو دید در خم ابروی خویش کرد
9 ز آن هر نفس ز نفس امامی نفس زند کورا نفس ز نفس نفس گوی خویش کرد