1 مادر چو بزاد آن بدعا خواسته را کرده است نشان آن مه پیراسته را
2 خالیست میان آن مه ناکاسته را گر مهر نهد کسی چنین خواسته را
1 باد نوروزی همی آرایش بستان کند تا نگارش چون نگارستان چینستان کند
2 مرزها را هر زمان پیراهن از مینا دهد شاخها را هر زمان پیرایه از مرجان کند
1 تا زمین را آسمان پر لؤلؤ عمان کند کوه و صحرا را صبا پر لاله نعمان کند
2 بوستان پیراهن از پیروزه گون دیبا کند گلستان پیرایه از بیجاده گون مرجان کند
1 بتی که راستی از قد او رباید تیر بتیر غمزه ز گردون فرود آرد تیر
2 نه سیب سرخ بود با رخان او مر مهر نه با درنگ بود چون رخان من مه تیر