عشق چو جور و ستم آغاز کرد از اسیری لاهیجی غزل 231

اسیری لاهیجی

آثار اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

عشق چو جور و ستم آغاز کرد

1 عشق چو جور و ستم آغاز کرد بر رخ عاشق در غم باز کرد

2 شد بجهان رسم نیاز آشکار شاهد حسنش چو بخود ناز کرد

3 خواست کند غارت دین و دلم دیده سوی غمزه غماز کرد

4 حکم قضا روز ازل جان من عاشق و قلاش و نظر باز کرد

5 بلبل جان از قفس تن بجست بار دگر سوی تو پرواز کرد

6 دل که جمال رخ خوب تو دید جان بغم عشق تو دمساز کرد

7 یافت نوایی ز لبش همچو نی جان اسیری چو بغم ساز کرد

عکس نوشته
کامنت
comment