معاشران چو می لعل در پیاله کنند از جامی غزل 158

معاشران چو می لعل در پیاله کنند

1 معاشران چو می لعل در پیاله کنند ز جم حکایت حال هزارساله کنند

2 وگر زبان بگشاید به عیب بی خردی نکرده نطق به روح جمش حواله کنند

3 کسی به خوان نوال فلک نیارد دست که نی به عاقبتش ز هر در نواله کنند

4 جمال دختر رز را نگر که حیف بود گرش نه حاصل کونین در قباله کنند

5 بهار عیش چو در دی فتد خوش آن که در او ز روی یار گل از جام باده لاله کنند

6 به ژاله نسبت دندانت ار کنم چه عجب بر آبگینه دلها چو کار ژاله کنند

7 تنم که رگ رگ او نالد از غمت چنگیست که تارهایش از آسیب زخمه ناله کنند

8 بهشت را که خریدند بی تو ساده دلان نما جمال که آن بیع را اقاله کنند

9 چو شرح گفته جامی دهند نکته وران به حل هر ورق املای صد رساله کنند

عکس نوشته
کامنت
comment