چو بودی گر وفا بودی از جهان ملک خاتون غزل 875

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

چو بودی گر وفا بودی در آن دل

1 چو بودی گر وفا بودی در آن دل نه دل خوانم ورا کاو هست قاتل

2 قتیل عشق او گشتم خدا را چو جان در سر کنم آنک چه حاصل

3 فراقت پیش ما آسان نباشد که کار عاشقی کاریست مشکل

4 نظر بازان درین صورت چه دانند که کار غرقه چون شد بر سواحل

5 ز جان مهرت نخواهم کرد بیرون که جای سرو جان ماست در دل

6 سرشتستند مهرت با گل من که جای سرو بستانیست در گل

7 چو بندم ریزد از هم مهر رویت نخواهد رفت بیرون از مفاصل

8 ملامت عاشقان را کم توان کرد نصیحت را نمی باشند قابل

عکس نوشته
کامنت
comment