- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو آنم دسترس نبود که روزی دامنش گیرم روم باری به حسرت زیر بار توسنش میرم
2 من ار بار سفر می بندم از خاک درش باری تو باش ای جان که خواهی از سگانش عذر تقصیرم
3 پس از مردن به خاکم گر زیارت آیی ای محرم مخوان جز نام آن بت کان بود اخلاص و تکبیرم
4 چو عشق آن سوار آرد جنون ای همدم مشفق خدا را ز آهن نعل سمندش ساز زنجیرم
5 نه تاب هجر و نی یارای وصل آوه چه حال است این برآی ای زار مانده جان ز تن کاین ست تدبیرم
6 چو من اینجا به جان درماندم از سودای بدکیشی چه سود ای قصه خوان افسانه خوبان کشمیرم
7 مگو جانا که هستی جامیا سلطان وقت خود سگ کوی توام آخر مکن زین بیش تحقیرم