- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو لطف کردی و برداشتی به اعزازم قبول کردهای ای دوست رد مکن بازم
2 مکن ز یار به آزار ترکِ دلداری چو برگرفتی و بنواختی می اندازم
3 چنان ضعیف شدم در فراقِ تو که به جهد ز اندرون به دهان برنیاد آوازم
4 چنان ز شوقِ تو مستغرقم که از حیرت دمی ز فکرِ تو با خویشتن نپردازم
5 مگر موافق رایِ تو نیست می خوردن که مست می شوم و فاش می شود رازم
6 چه می کنم نخورم ترکِ دُردِ می کردم همان به است که با دردِ خویشتن سازم
7 نزاریِ توام آخر اگر چه هیچ نیام ولی به قهر مرانم به لطف بنوازم