چو عشق بر دوجهان حرف اتحاد نوشت از جامی غزل 30

چو عشق بر دوجهان حرف اتحاد نوشت

1 چو عشق بر دوجهان حرف اتحاد نوشت چه فرق از حرم کعبه تا حریم کنشت

2 بر این صحیفه مکش خط اعتراض که نیست بجز نگاشته یک قلم چه خوب و چه زشت

3 ز پیر میکده جو وقت خوش که نتوان یافت جز از روایح انفاس او نسیم بهشت

4 پی بهشت ز می توبه کی کنم که بس است بهشت من سر کوی بتان حور سرشت

5 مربعم به سر خم نشسته خواهی یافت ز خاک قالب من چون زمانه سازد خشت

6 به دام عجز درافکند شیر مردان را عجوز دهر ز بس رشته های حیله که رشت

7 نبرده رنج طلب جامیا وصال مجوی نگشت صاحب خرمن کسی که تخم نکشت

عکس نوشته
کامنت
comment