1 چو بنشید این سخن مرد گزیده جوابش داد و گفت ای نور دیده
2 شنو ده پند و شو آزاد از رنج که این ده پند باشد به ز صد گنج
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 چو مریم را سر آمد عمر، خسرو طلب کرد از بزرگان همسر نو
2 بزرگانی که بودندش ملازم همه یکسر بدین گشتند جازم
1 دوم پند آنکه با نادان مشو یار که از نادان، کشی اندوه بسیار
2 ز نادان، عاقل آن به کو گریزد که از او جز سیه رویی نخیزد
1 نشسته بود روزی شاه خوشدل طمع بسته که گردد کام حاصل
2 که ناگه پیکی آمد تیز چون باد به پیش خسرو اندر خاک افتاد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به