جامی

جامی

جامی
جامی

چو خندان جام می کام از لب لعل تو بردارد از جامی غزل 129

غزل 129 ام از 3391 خاتمة الحیات - غزلیات

چو خندان جام می کام از لب لعل تو بردارد

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7

1 چو خندان جام می کام از لب لعل تو بردارد صراحی گریه خونین ز رشکش در گلو آرد

2 عجب جاییست کوی تو که بهر محنت عاشق زمینش خار غم روید هوایش خون دل بارد

3 سمندت خاک پای خویشتن مفروش گو ارزان که صد جان در بهای آن دهند ار پا بیفشارد

4 ز سبحه وارد صوفی نباشد غیر محرومی کزان جز ورد نامقبول خود بر خلق بشمارد

5 ندارد بیش ازین بیمار تو در دل تمنایی که جان با باد زلف و تن به خاک پات بسپارد

6 غرض گر نی هلاک عاشقان خسته دل باشد خدا چون تو بلایی برسر این قوم نگمارد

7 ز آه سرد شمع عشرت جامی نشست آری زمانه آه سرد عاشقان را باد پندارد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر چو خندان جام می کام از لب لعل تو بردارد

شاعر شعر چو خندان جام می کام از لب لعل تو بردارد چه کسی است ؟

شاعر شعر چو خندان جام می کام از لب لعل تو بردارد جامی می باشد.

شعر چو خندان جام می کام از لب لعل تو بردارد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر چو خندان جام می کام از لب لعل تو بردارد چیست ؟

قالب شعر چو خندان جام می کام از لب لعل تو بردارد غزل است

مضمون اصلی شعر چو خندان جام می کام از لب لعل تو بردارد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.