- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو رویت هرگزم نقشی به خاطر در نمیآید مرا خود جز تو در خاطر، کسی دیگر نمیآید
2 خیال عارضت آبست، از آن در دیده میگردد نهال قامتت سر و ست، از آن در بر نمیآید
3 مرا در دل همی آید که چون باز آیدم دلبر دل از دستش برون آرم، ولی دلبر نمیآید
4 بر آن بودم که چون دولت، در آید از درم روزی به هر بابی که کوشیدم از آن در در نمیآید
5 مرا ساقی مده ساغر، که امشب می پرستان را زیاد لعل او یاد از می و ساغر نمیآید
6 حریفان را فرود شد دم، بر آرای مطرب آوازی بگو با ماه من کامشب، چرا خوش بر نمیآید