چو تسبیح از شیخ محمود شبستری کنز الحقایق 20

شیخ محمود شبستری

آثار شیخ محمود شبستری

شیخ محمود شبستری

چو تسبیح از خواهر این اسرار بشنود

1 چو تسبیح از خواهر این اسرار بشنود بزد یک نعره و بر دار شد زود

2 چو ببریدند یکسر جمله اعضاش جدا کردند از کل جمله اجزاش

3 چو در باطن تجلی نور حق دید فدا کرد او سر و زین سر نگردید

4 اناالحق می‌زد و می‌گفت ای دوست چو می‌دانم که می‌دانیم نیکوست

5 ببینم کین تن خاکی به ناسوت فدا گردد به جان از بهر لاهوت

6 اگر این را به پیشت هست مقدار بیامرزش که با من کرد این کار

7 مناجاتش در آن سروقت این بود چو صادق بود در دعوی چنین بود

8 تو را نیز ار بود این استطاعت که باطن را کنی روشن به طاعت

9 درون گر پاک داری چون برونت ز نور حق شود روشن درونت

10 بنی آدم شوی آنکه مکرم ز نور حق رسد فیضت دمادم

11 ز فیض حق درونت جوش گیرد به زورت عشق در آغوش گیرد

12 بدانی خویش را آن دم ز معشوق بر آری نعرهٔ مستی به عیوق

13 همی گویی انالحق همچو حلاج ستانی از ملایک در شرف باج

14 بنی آدم گروهی بس شریفند لطیفند و شریفند و ظریفند

15 بنی آدم نباشد هر خسیسی نباشد چون فرشته هر بلیسی

عکس نوشته
کامنت
comment