چو بلبل از سر مستی از ابن یمین فریومدی غزل 306

ابن یمین فریومدی

آثار ابن یمین فریومدی

ابن یمین فریومدی

چو بلبل از سر مستی گذشتم سوی گلزاری

1 چو بلبل از سر مستی گذشتم سوی گلزاری نمود از هجر رخسارت بچشمم هر گلی خاری

2 دلم میگفت با چشمت که خوردی خونم از مستی ولی لعل ترا دیدم ز خون دل نشان داری

3 بدل گفتم که خون ما ز لعلش خواه اگر خواهی مخواه از چشم مخمورش چه میخواهی ز بیماری

4 چگویم از تطاولهای زلف ترکتاز تو چه گوید کس ز هندوی پریشان کار طراری

5 دلم را در فساد افکند چشمت وین چنین باید صلاح آخر کجا آید ز جلاد سیهکاری

6 گروهی را اگر رغبت به تسبیح است و سجاده گرفت ابن یمین باری ز زلفین تو زناری

عکس نوشته
کامنت
comment