- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو احتیاج طلب می شود، نقاب طلب که از خدا نتوان کرد بی جواب طلب
2 خبر ز خضر نداری و زندگانی او بمیر تشنه، مکن از زمانه آب طلب
3 مرید پیر مغانم که این نصیحت اوست طلب مکن ز کسی، ور کنی شراب طلب
4 نکرده ام ز قناعت به کودکی هرگز ز دایه شیر به شب های ماهتاب طلب!
5 به زیر چرخ مجو کام خویش ای درویش چه می کنی ز در خانه ی خراب طلب؟
6 درین محیط که دست تهی ست مخزن فیض طلب مکن ز صدف گوهر، از حباب طلب
7 حدیث منع شراب است در کجا زاهد چو غنچه بر سر زانو نشین، کتاب طلب
8 درین خرابه، عزیزان رفته را از خاک به پنجه چند کنم همچو آفتاب طلب؟
9 کشد به جذبه ز هندم به سوی خاک نجف بود سلیم همینم ز بوتراب طلب