- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو نار هجر او جان میگدازد زلال وصل کو تا دل نوازد
2 بخط عنبرین و خال مشکین لباس دلبری را می طرازد
3 قبای دلبری و خوبی امروز بقد همچو سروش می برازد
4 رباید گوی محبوبی ز خوبان چو رخش حسن در میان بتازد
5 به گنج وصل او کی راه یابد طلسم هستی هر کو در نبازد
6 کسی کو جان خود را باخت در عشق میان عاشقان او سر فرازد
7 اسیری را بغیر از درد عشقش بجان او دگر درمان نسازد