-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو بر من زد آن ترک خون خوار تیغ شد از خون گرمم شرر بار تیغ
2 شدم آن چنان کشته او به میل که از میل من شد خبردار تیغ
3 نه چابکتری از تو هست ای اجل باو سر فرو آر و بسپار تیغ
4 چه جائیست کوی تو کانجا مدام ز در سنگ بارد ز دیوار تیغ
5 ازین بزم اگر دفع من واجبست بنه ساغر از دست و بردار تیغ
6 شود بر زبان تا وصیت تمام خدا را زمانی نگهدار تیغ
7 شده چشم مست تو خنجر گذار تو در دست این مست مگذار تیغ
8 بقا سر بجیب فنا در کشد اگر برکشد آن ستمکار تیغ
9 سگ آن دلیرم که وقت غضب شود پیش او محتشم وار تیغ