چو خوش دمیده تو را خط به گرد آن عارض از جامی غزل 199

چو خوش دمیده تو را خط به گرد آن عارض

1 چو خوش دمیده تو را خط به گرد آن عارض بنفشه زار بود خط و گلستان عارض

2 قد تو سرو و تنت گل رخ ارغوان آمد که دیده سرو گل اندام ارغوان عارض

3 ثبات و صبر و قرار دلم تمام به توست خدای را که ز چشمم مکن نهان عارض

4 زمین شود همه مشک و گلاب چون تو روی به راه مشک فشان زلف و خوی چکان عارض

5 رخت چو دیدم اشارت کنان آنک ماه شد از اشارت دست منت نشان عارض

6 ز گل خجل شود از لاله منفعل گردد به باغ اگر بنمایی به باغبان عارض

7 نما به تربیت قهر و لطف جامی را زمان زمان سر زلف و زمان زمان عارض

عکس نوشته
کامنت
comment