-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو تیغ نیست محابا ز خصم پیشهٔ ما به روی سنگ دود همچو آب شیشهٔ ما
2 ز شور عشق بود هرکه باخبر، داند که هست نالهٔ ما بانگ شیر بیشهٔ ما
3 ز فیض ابر بهاری ز بس تهیدستیم سلام خشک فرستد به شاخ، ریشهٔ ما
4 نمانده قدر هنر، ورنه دادی از انصاف زمانه چون مه نو، آب زر به تیشهٔ ما
5 شراب بیلب معشوق زهر باشد، ازان چو زهر خورده بود سبز، رنگ شیشهٔ ما
6 چه گل سلیم تواند کسی ز ما چیدن؟ چو شمع میخورد از آتش آب، ریشهٔ ما