چو بر حدود از سلمان ساوجی جمشید و خورشید 56

سلمان ساوجی

آثار سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

چو بر حدود یار حبیب بگذشتم

1 چو بر حدود یار حبیب بگذشتم که کرده بود خرابش جهان ز بی‌باکی

2 مجاوران دیار خراب را دیدم در آن خرابه خراب و شکسته و باکی

3 به خاک راهگذار حبیب می‌گفتم که ای غلام تو آب حیات در پاکی

4 کجا شدت گل این باغ شمع این مجلس؟ کجا شد آن طرب و عیش و آن طربناکی؟

5 بسی از این کلمات و حدیث رفت و نبود در آن منازل خاکی به جز صدا حاکی

6 مرا که منزل آن ماه بود در دل و چشم نبوده هیچ تعلق به منزل خاکی

7 زمان زمان به دل و چشم خویش می‌گفتم ابا منازل سلمی و این سلماکی؟

عکس نوشته
کامنت
comment