-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو می دم با لب جانان من زد ز غیرت آتش اندر جان من زد
2 به ترک عشق پیمان بسته بودم جمالش رخنه در پیمان من زد
3 به میدان همچو گوی افتاد صد سر به هر چوگان که دی سلطان من زد
4 چو باران ریختم از دیده چون برق لب او خنده بر باران من زد
5 گریبانم اجل سوی عدم تافت خیالش دست در دامان من زد
6 عجب مستغنیم زان روز کان گنج قدم در کلبه ویران من زد
7 سرودش ذوق دیگر داد جامی چو مطرب چنگ در دیوان من زد