چو هجر راه من تشنه در سراب از محتشم کاشانی غزل 53

محتشم کاشانی

آثار محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

چو هجر راه من تشنه در سراب انداخت

1 چو هجر راه من تشنه در سراب انداخت سکون سفینه به گرداب اضطراب انداخت

2 فلک ز بد مددیها تمام یاران را چو دست بست گلیم مرا در آب انداخت

3 زمانه دست من اول به حیله بست آن گه ز چهره شاهد مقصود را نقاب انداخت

4 به جنبشی که نمود از نسیم کاکل او هزار رشتهٔ جان را به پیچ و تاب انداخت

5 گرفت محتشم از ساقی غمش جامی که بوی او من میخواره را خراب انداخت

عکس نوشته
کامنت
comment