- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو با تو کار دل ای ماهپاره افتاده است زچشم اشک بعینه ستاره افتاده است
2 زبان سرمهٔ دنباله دار می گوید سیاه مستی چشمش گذاره افتاده است
3 مرا ز دیدن صبح دوباره شد روشن که چرخ را نفسش در شماره افتاده است
4 زجوش موج طراوت ترا زلجهٔ حسن بهار عنبر خط بر کناره افتاده است
5 سزد ز خویش چو شبنم روم به بال نگاه مرا که بر تو گذار نظاره افتاده است
6 ترا دلیل به بیچارگی دل جویا همین بس است که در فکر چاره افتاده است