چو با تو کار دل ای ماهپاره از جویای تبریزی غزل 326

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

چو با تو کار دل ای ماهپاره افتاده است

1 چو با تو کار دل ای ماهپاره افتاده است زچشم اشک بعینه ستاره افتاده است

2 زبان سرمهٔ دنباله دار می گوید سیاه مستی چشمش گذاره افتاده است

3 مرا ز دیدن صبح دوباره شد روشن که چرخ را نفسش در شماره افتاده است

4 زجوش موج طراوت ترا زلجهٔ حسن بهار عنبر خط بر کناره افتاده است

5 سزد ز خویش چو شبنم روم به بال نگاه مرا که بر تو گذار نظاره افتاده است

6 ترا دلیل به بیچارگی دل جویا همین بس است که در فکر چاره افتاده است

عکس نوشته
کامنت
comment