- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو یافت لذت بیداد خنجر مژگان دلم چو دیده بیاسود در بر مژگان
2 به شوق دیدنت از جای شد چنان نگهم که همچو شمع نشسته است بر سر مژگان
3 رگم برون جهد از پوست همچو تار رباب که نظاره ات از شوق نشتر مژگان
4 به سیل اشک تن لاغرم ز جا می رفت اگر نگاه نمی داشت لنگر مژگان
5 ز بس به تار نگاهم گره فتاد ز اشک نمی رسد شب وصل تو تا سر مژگان
6 نمی ز سوز فراقش نمانده در جگرم همیشه باشم جویا از آن تر مژگان