چو در جان کرد و دل جا غمزه از کمال خجندی غزل 899

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

چو در جان کرد و دل جا غمزه تو

1 چو در جان کرد و دل جا غمزه تو میان مردمش خواننده جادو

2 به تیر تو شکاری را نظرهاست که بیند از قا سوی تو آهو

3 به جنت بیشتر سوزند مردم اگر باشد بحور این چشم ابرو

4 چو خاک پا فروشی بر کشیده دو چشم تر بسازیمش ترازو

5 از لب شفتالوئی دو لطف کن لطف اگر چه العنب گویند دو دو

6 مگر زلفت پشیمانست از ظلم که دارد از ندامت سر به زانو

7 کمال آن ترک اگر آید به مهمان سر و جان پیشکش بر رسم ترغو

عکس نوشته
کامنت
comment