1 جوانمردی نه این باشدکه چون برق به شب برکاروان یکدم درخشی
2 جوانمردی بود آندم که چون ابر به کشت جان سائل آب بخشی
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 از شب نرفته دوش پاسی دو بیشتر من پاسدار آنک آن مه کند گذر
2 هردم به خویشتنگویان به زیر لب کایدون شب مرا طالع شود سحر
1 غم و شادیستکه با یکدگر آمیختهاند یا مه روزه به نوروز درآمیختهاند
2 درکفی رشتهٔ تسبیح و کفی ساغر می راست با عقد ثریا قمر آمیختهاند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **