قیمت به خود از عشق تو ارزان از صامت بروجردی غزل 32

صامت بروجردی

آثار صامت بروجردی

صامت بروجردی

قیمت به خود از عشق تو ارزان بگذارد

1 قیمت به خود از عشق تو ارزان بگذارد خواهد که دلم پا به سر جان بگذارد

2 خواهم به تو هنگامه هجران بنویسم جانا اگر این دیده گریان بگذارد

3 کرده سفر زنگ دل اندر خم زلف گر آب و هوایش به غریبان بگذارد

4 ترسم بگه وصل چنان عمر نپاید تا دیده قضای شب هجران بگذارد

5 گفتم به سوی گوشه عزلت بگریزم گر زلف توام دست ز دامان بگذارد

6 ای باد خزانی به گل اینقدر امان ده تا مرغ سحر پا به گلستان بگذارد

7 گو باد صبا تا گذرد بر سر کویش پیغام من زار پریشان بگذارد

8 گوید صنما چند ز هجران تو (صامت) مجنون شود و سر به یابان بگذارد

9 آن کس که نموده است مرا یوسف دلبند باری قدمی جانب زندان بگذارد

عکس نوشته
کامنت
comment