گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم
1
گلگشت چارباغ برو دوش کرده ایم
سیر بهار گلشن آغوش کرده ایم
2
تا بر رخت چو آینه بگشوده ایم چشم
در خاطر آنچه بود فراموش کرده ایم
3
جز گوش دل به داد اسیران که می رسد؟
اظهار شکوه با لب خاموش کرده ایم
4
در سر همیشه جوش زند بادهٔ هوس
خود را خراب ساغر سرجوش کرده ایم