صدر اعظم حضرت تیمورتاش از ملک‌الشعرا بهار قطعه 443

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

صدر اعظم حضرت تیمورتاش

1 صدر اعظم حضرت تیمورتاش بشنود یک نکته از این مستمند

2 حق‌صحبت‌هست‌حقی‌معتبر بود می‌باید بدین حق پای‌بند

3 بنده‌را با خواجه حق صحبت است صحبتی دیرینه و بی‌زرق و فند

4 دوست در سختی بباید پایمرد واندر این معنی روایاتی است چند

5 خود تو دانی بوده‌ام در این دو سال پایکوب انزوا و حبس و بند

6 گه به چنگ شحنگانی دیوخوی گه اسیر ناکسانی خودپسند

7 جاهلان خشنود و من مانده غمی ناکسان برکار و من مانده نژند

8 ورنه بر هنجار بودم پیش از این یافتم زین انزوا و بند پند

9 فکر من دعوی آزادی گذاشت کلک‌ من شمشیر حریت فکند

10 مردی و آزادگی در طبع من چون‌ زنان افکند بر رخ روی بند

11 مرگ و پیری همچو گرک گرسنه می‌زند هر دم به رویم زهرخند

12 محنت و تیمار مشتی کودکان بر دلم پیکان زهرآگین فکند

13 روزگارم دست استغنا ببست آسمانم ریشهٔ مردی بکند

14 قصه کوته‌، بین چه گوید بنت کعب قطعه‌ای چون همت صوفی بلند:

15 «‌عاشقی خواهی که تا پایان بری بس که بپسندید باید ناپسند

16 زشت باید دید و انگارید خوب زهر باید خورد و انگارید قند

17 توسنی کردم ندانستم همی کز کشیدن سخت‌تر گردد کمند»

عکس نوشته
کامنت
comment