-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا زنجیر زلف او بدان سان کرد دیوانه که از سودای او کشتم ز عقل خویش بیگانه
2 رموز حسن لیلی را که دریابد بجز مجنون بدین ده ره نیارد عقل هر فرزانه
3 گرم سر در سر کارش رود زو بر ندارم دل توانم دل ز جان برکند و نتوانم ز جانانه
4 بمجلس گر بر اندازد نقاب از عکس رخسارش نگارستان چین گردد درو دیوار کاشانه
5 من از عشقش چنان مستم که عمر جاودان دانم فروغ شمع رخسارش گرم سوزد چو پروانه
6 ز روی دوست تا باشم نتابم رخ چو آئینه باره گر کند دشمن سرم صد پاره چون شانه
7 ملامت مرد عاشق را چو باد اندر قفس باشد کجا در گوش جان گیرد مرا زینگونه افسانه
8 کسی ابن یمین را گفت کورندست و میخواره بتضمین گو بیا بشنو ز من این بیت مستانه
9 چراغ عالم علوی بهر روزن دهد نوری تواش در صومعه بینی و من در کنج میخانه